بیبی نبات دلش برای بچههایش تنگ شده بود.
او خانهاش را تمیز کرد. یک مشت آبنبات برداشت و عصازنان به بالای جنگل رفت تا به خانهی دخترش برود.
رفت و رفت. جنگل پر از درخت بود و خورشید میتابید. او اصلاً حوصلهاش سر نرفته بود، اما ناگهان صدای گرگی به گوش رسید: عوووووووو ... .
او خانهاش را تمیز کرد. یک مشت آبنبات برداشت و عصازنان به بالای جنگل رفت تا به خانهی دخترش برود.
رفت و رفت. جنگل پر از درخت بود و خورشید میتابید. او اصلاً حوصلهاش سر نرفته بود، اما ناگهان صدای گرگی به گوش رسید: عوووووووو ... .
از ایرانصدا بشنوید
قصهی کدو قلقلهزن رو ببینید و بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان