پیرمردی بود که سه پسر داشت، به نام های آقا بزرگ، آقا وسطی و آقا کوچیکه. پسر کوچیک خانواده هنوز ازدواج نکرده بود. پیرمرد مریض شد و هیچ کدام از عروس ها به اون کمک نکردند.
پیرمرد که دید کسی کمکش نمی کرد، عروس بزرگتر را صدا کرد و کلید انباری را داد به عروس بزرگتر و گفت بعد از من شما بزرگ خانه هستید، اما تا قبل از مرگ من کسی نباید در انباری را باز کند. عروس بزرگتر برای پیرمرد غذا درست کرد و عروس وسطی هم از حسادت میوه و خوراکی برای او آورد. و به این صورت پیرمرد روزهای آخر عمرش را در راحتی و آسایش زندگی کرد. اما، بعد از مرگ پیرمرد پسرها در انبار را باز کردند.
نمایش" غول مدنگ و غول مزنگ" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
پیرمرد که دید کسی کمکش نمی کرد، عروس بزرگتر را صدا کرد و کلید انباری را داد به عروس بزرگتر و گفت بعد از من شما بزرگ خانه هستید، اما تا قبل از مرگ من کسی نباید در انباری را باز کند. عروس بزرگتر برای پیرمرد غذا درست کرد و عروس وسطی هم از حسادت میوه و خوراکی برای او آورد. و به این صورت پیرمرد روزهای آخر عمرش را در راحتی و آسایش زندگی کرد. اما، بعد از مرگ پیرمرد پسرها در انبار را باز کردند.
نمایش" غول مدنگ و غول مزنگ" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
از ایرانصدا بشنوید
داستانی کهن با روایت ژاله علو و بازی محمد رضا عمرانی
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است