علی ماهیگیری بود که در یکی از شهرهای ساحلی زندگی می کرد.
علی ماهیگیر فقیری بود. روزی علی لاکپشت بزرگی را شکار کرد که پشتش پنج خال سفید داشت.
لاکپشت آنقدر غمگین بود که علی تصمیم گرفت آن را آزاد کند. لاکپشت راهش را گرفت و رفت.
سال ها بعد علی ماهیگیر داشت از راهی می رفت که به مرد ثروتمندی رسید که با همراهانش در حال حرکت بود.
مرد ثروتمند سر علی فریاد کشید و علی ماهیگیر عصبانی شد و گفت: کاری می کنم که فراموش نکنی. مرد علی را به قصرش دعوت کرد و حسابی از او پذیرایی کرد...
علی ماهیگیر فقیری بود. روزی علی لاکپشت بزرگی را شکار کرد که پشتش پنج خال سفید داشت.
لاکپشت آنقدر غمگین بود که علی تصمیم گرفت آن را آزاد کند. لاکپشت راهش را گرفت و رفت.
سال ها بعد علی ماهیگیر داشت از راهی می رفت که به مرد ثروتمندی رسید که با همراهانش در حال حرکت بود.
مرد ثروتمند سر علی فریاد کشید و علی ماهیگیر عصبانی شد و گفت: کاری می کنم که فراموش نکنی. مرد علی را به قصرش دعوت کرد و حسابی از او پذیرایی کرد...
از ایرانصدا بشنوید
داستانی متفاوت از لاک پشتها!.لاک پشت این داستان شخصیت متفاوتی نسبت به همه لاک پشتهایی که تا به حال داستانشو شنیدید دارد
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان