بازرگانی در زمان های قدیم زندگی می کرد. او با زحمت زیاد مال و ثروت بسیاری به دست آورده بود.
یک شب که ماه می تابید و بازرگان در اتاقش خوابیده بود صدای پایی شنید. دزدی در پشت بام خانه بود.
بازرگان فکری کرد و ناگهان همسرش را بیدار کرد و گفت: دزدی به خانه آمده و تو باید هرچه که می گویم انجام دهی ...
یک شب که ماه می تابید و بازرگان در اتاقش خوابیده بود صدای پایی شنید. دزدی در پشت بام خانه بود.
بازرگان فکری کرد و ناگهان همسرش را بیدار کرد و گفت: دزدی به خانه آمده و تو باید هرچه که می گویم انجام دهی ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان