سیمرغ

سیمرغ

  • 2 قطعه
  • 8:35 مدت زمان
  • 3246 دریافت شده
کارگردان:
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کودک
سام، از قوی ترین و معروف ترین مردان شهر بود.

آن روز در خانه ی سام پهلوان جشن و پایکوبی بود چون قرار بود فرزندش به دنیا بیاید.
سام قدم می زد و با خدا راز و نیاز می کرد که کنیز از دور سر رسید. او به سام گفت: پسرت سالم است اما فقط موهایش سفید است و صورتش کمی سرخ است.
پهلوان با شنیدن این سخن ناراحت شد و دستور داد تا پسر را به کوه البرز ببرند و رها کنند ...

از ایرانصدا بشنوید

این قصه برای دبستانی ها مناسب است

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    داستانش عالی ولی کاش اینقدر موزیک نداشته باشه بچه تا میاد بخوابه با آهنگ خوابش میپره
  • کاربر مهمان
    خیلی خوب بود
  • کاربر مهمان
    داستان عالیه هست
  • کاربر مهمان
    من این داستان رو خیلی دوست دارم چون تو کلاس شاهنامه هم گفته بودند
  • کاربر مهمان
    سیمرغ
  • کاربر مهمان
    عالیییییییییییی😉😉😙
  • کاربر مهمان
    بسیار عالی . مرسی از شما
  • کاربر مهمان
    خیلی عالی است😚😍
  • کاربر مهمان
    بی نظیره عالی است
  • کاربر مهمان
    داستان قشنگیه
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    خیلی خوبه
  • کاربر مهمان
    خیلی زیبا بود
  • کاربر مهمان
    خیلی زیبا بود تا حالا چنین قصه آی ندیده بودم
  • کاربر مهمان
    عالی بود
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    عالی بود من که خوشم اومد 😍😍🥰😘😘
  • کاربر مهمان
    عالیییییییییییییییی 😘😘😘
  • کاربر مهمان
    خیلی عالی بود
  • کاربر مهمان
    😍😍😍😘😘😙😗😗😻😻😻😽💑

تصاویر

دسترسی سریع