شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
لنگه کفش هم در بیابان غنیمته :
تاجری لوازم زیادی از خرید و فروش در مناطق مختلف جمع و بار شتر کرده بود و به قصد تجارت سفر می کرد. روزی راهزنان به اون حمله کرده و تمام دارایی و حتی لباس هاش رو دزدیدن؛ بعد هم، کتک مفصلی بهش زدن و توی بیابون رهاش کردن. تاجر بیچاره هم، هر چه التماس کرد و فریاد زد فایده ای نداشت، بعد از رفتن راهزنان به راه افتاد تا بلکه خودش رو به روستایی برسونه....
مامان و بابا دوستت دارند :
«هدی» و «عزیزجون» مشغول صحبت کردن هستن. هدی فکر میکنه که مامان و باباش دوستش ندارن. عزیزجون با شنیدن این حرف تعجب میکنه و از هدی میخواد تا دلیلِ این فکرش رو توضیح بده...
باسواد شدنِ جوجه کوچولو :
«جوجه کوچولو» توی یه دهکدهی خیلی باصفا زندگی میکرد. توی اون دهکده یه مدرسهی کوچولو باز شده بود و حیوونای اونجا برای باسواد شدن، میرفتن مدرسه؛ اما جوجه کوچولو دوست نداشت به مدرسه بره و خوندن و نوشتن یاد بگیره، بههمین دلیل بلد نبود...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
لنگه کفش هم در بیابان غنیمته :
تاجری لوازم زیادی از خرید و فروش در مناطق مختلف جمع و بار شتر کرده بود و به قصد تجارت سفر می کرد. روزی راهزنان به اون حمله کرده و تمام دارایی و حتی لباس هاش رو دزدیدن؛ بعد هم، کتک مفصلی بهش زدن و توی بیابون رهاش کردن. تاجر بیچاره هم، هر چه التماس کرد و فریاد زد فایده ای نداشت، بعد از رفتن راهزنان به راه افتاد تا بلکه خودش رو به روستایی برسونه....
مامان و بابا دوستت دارند :
«هدی» و «عزیزجون» مشغول صحبت کردن هستن. هدی فکر میکنه که مامان و باباش دوستش ندارن. عزیزجون با شنیدن این حرف تعجب میکنه و از هدی میخواد تا دلیلِ این فکرش رو توضیح بده...
باسواد شدنِ جوجه کوچولو :
«جوجه کوچولو» توی یه دهکدهی خیلی باصفا زندگی میکرد. توی اون دهکده یه مدرسهی کوچولو باز شده بود و حیوونای اونجا برای باسواد شدن، میرفتن مدرسه؛ اما جوجه کوچولو دوست نداشت به مدرسه بره و خوندن و نوشتن یاد بگیره، بههمین دلیل بلد نبود...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
39:17
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه