آهو کوچولویی به نام «حنایی» با پدر و مادرش توی جنگل زندگی میکرد. یه روز که دوستای حنایی اومده بودن دنبالش تا برن و بازی کنن، مادر حنایی یواشکی بهشون گفت که امروز تولد حناییه، ولی خودش نمیدونه و میخوان غافلگیرش کنن... .
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که داشتن بزرگترهای خوب و دوستای مهربون چقدر ارزشمنده و باید قدرشون رو دونست.
کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که داشتن بزرگترهای خوب و دوستای مهربون چقدر ارزشمنده و باید قدرشون رو دونست.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:38
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه