علی کوچولو می دونست که روز اول عید قراره به خونه پدربزرگ و مادربزرگ بروند. مادر بزرگ بعد از ناهار ،علی و فاطمه و محسن که بچه های خاله و دایی بودند رو جمع کرد و سه هدیه به اونها داد. مادر بزرگ برای بچه ها کتاب داستان خریده بود.
در این داستان که خانم شهربانو اورنگیان نوشته و خانم نشیبا اجرا کرده اند به نقش خانواده و اهمیت دید و بازدید و سر زدن به فامیل می پردازد.این داستان در ایام عید نوروز و آغاز فصل بهار تهیه و پخش شده است
در این داستان که خانم شهربانو اورنگیان نوشته و خانم نشیبا اجرا کرده اند به نقش خانواده و اهمیت دید و بازدید و سر زدن به فامیل می پردازد.این داستان در ایام عید نوروز و آغاز فصل بهار تهیه و پخش شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
10:20
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه