محبوبه و مادربزرگ شب ها کنار هم می خوابیدند.
توی اتاق محبوبه یک قاب عکس بود.
توی قاب عکس پدربزرگ محبوبه بود.
مادربزرگ همیشه از خوبی های پدربزرگ برای محبوبه می گفت ...
توی اتاق محبوبه یک قاب عکس بود.
توی قاب عکس پدربزرگ محبوبه بود.
مادربزرگ همیشه از خوبی های پدربزرگ برای محبوبه می گفت ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:34
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان