مرد فقیری که آهی در بساط نداشت و خیلی ناراحت بود به راه افتاد تا دلیل بدبختی اش را بداند.
در روزگاران قدیم، مرد فقیر و بی چیزی زندگی می کرد. او از زندگی اش اصلا راضی نبود. دلش می خواست بداند که چرا این همه بدبخت است.
شبی با خود فکر کرد که دلیل همه ی این بدبختی ها فلک است. یعنی روزگار سبب همه ی بدبختی هایش است. پس برای پیدا کردن فلک راهی شد.
به بیابانی رسید که گرگی گرسنه آنجا بود. به گرگ گفت که به دنبال فلک می گردد. گرگ هم گفت که با تو کاری ندارم اما باید از فلک بپرسی که چرا همیشه سرم درد می کند.
مرد فقیر به گرگ قول داد تا سوالش را از فلک بپرسد و به راهش ادامه داد. سر راهش به پادشاهی رسید که در جنگ شکست خورده بود و داشت فرار می کرد. به پادشاه گفت: من به دنبال فلک می گردم. پادشاه گفت اگر او را پیدا کردی قول بده که بپرسی چرا من همیشه در جنگ ها شکست می خورم؟ ...
در این قسمت چون مادربزرگ حال ندار بوده پدر بزرگ برای بچه ها قصه می گه
در روزگاران قدیم، مرد فقیر و بی چیزی زندگی می کرد. او از زندگی اش اصلا راضی نبود. دلش می خواست بداند که چرا این همه بدبخت است.
شبی با خود فکر کرد که دلیل همه ی این بدبختی ها فلک است. یعنی روزگار سبب همه ی بدبختی هایش است. پس برای پیدا کردن فلک راهی شد.
به بیابانی رسید که گرگی گرسنه آنجا بود. به گرگ گفت که به دنبال فلک می گردد. گرگ هم گفت که با تو کاری ندارم اما باید از فلک بپرسی که چرا همیشه سرم درد می کند.
مرد فقیر به گرگ قول داد تا سوالش را از فلک بپرسد و به راهش ادامه داد. سر راهش به پادشاهی رسید که در جنگ شکست خورده بود و داشت فرار می کرد. به پادشاه گفت: من به دنبال فلک می گردم. پادشاه گفت اگر او را پیدا کردی قول بده که بپرسی چرا من همیشه در جنگ ها شکست می خورم؟ ...
در این قسمت چون مادربزرگ حال ندار بوده پدر بزرگ برای بچه ها قصه می گه
از ایرانصدا بشنوید
داستانی زیبا و آموزنده با اجرای محمد عمرانی
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است