جوجه های کبوتر از تخم بیرون آمده بودند.
خاله سنجابه ناراحت بود چون بچه اش گم شده بود.
خاله از کبوتر خواست تا دنبال بچه اش بگردد. ولی کبوتر نمی توانست چون باید مراقب بچه هایش باشد.
یک شب باد و باران آمد و لانه ی کبوتر خراب شد ...
خاله سنجابه ناراحت بود چون بچه اش گم شده بود.
خاله از کبوتر خواست تا دنبال بچه اش بگردد. ولی کبوتر نمی توانست چون باید مراقب بچه هایش باشد.
یک شب باد و باران آمد و لانه ی کبوتر خراب شد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:13
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه