کبوتر سفید روی دودکش خانه ی بهزاد نشسته بود و او را نگاه می کرد.
بهزاد هر جا می رفت، کبوتر سفید دنبالش می رفت.
بهزاد از دست کبوتر خسته شده بود. او با عصبانیت به کبوتر گفت که دیگر دنیالش نیاید ...
بهزاد هر جا می رفت، کبوتر سفید دنبالش می رفت.
بهزاد از دست کبوتر خسته شده بود. او با عصبانیت به کبوتر گفت که دیگر دنیالش نیاید ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:19
کاربر مهمان
کاربر مهمان