شغالی بود و صحرایی. صحرا در نزدیکی دهی بود. شغال هم توی همون صحرا روزهاشو شب می کرد و شباشو روز. شغال در بین حیوونای جنگل معروف بود به شغال دانا و با تجربه.
هر وقت یکی از حیوونای جنگل مشکلی براش پیش می اومد راست شکمشو می گرفت و خدمت جناب شغال می رسید
کی بهتر از جناب شغال؟ حیوونای وحشی هم سراغ شغال می رفتن تا باهاش مشاوره و درد دل کنن.
القصه، یکی از دوستان قدیمی و عزیز شغال زاغی بود که در شکاف یک سنگ بزرگ لانه داشت. شغال و زاغ خیلی به هم نزدیک بودن. یه جورایی رفیق گرمابه و گلستان هم بودن. هر وقت شغال از دم لانه ی زاغ رد می شد بی برو و برگرد زاغی رو صدا می زد و با هم یه دل سیر حرف می زدن. از هوا و زمین از بالا و پایین از همه چی و همه کس حرف برای گفتن داشتن ...
هر وقت یکی از حیوونای جنگل مشکلی براش پیش می اومد راست شکمشو می گرفت و خدمت جناب شغال می رسید
کی بهتر از جناب شغال؟ حیوونای وحشی هم سراغ شغال می رفتن تا باهاش مشاوره و درد دل کنن.
القصه، یکی از دوستان قدیمی و عزیز شغال زاغی بود که در شکاف یک سنگ بزرگ لانه داشت. شغال و زاغ خیلی به هم نزدیک بودن. یه جورایی رفیق گرمابه و گلستان هم بودن. هر وقت شغال از دم لانه ی زاغ رد می شد بی برو و برگرد زاغی رو صدا می زد و با هم یه دل سیر حرف می زدن. از هوا و زمین از بالا و پایین از همه چی و همه کس حرف برای گفتن داشتن ...
از ایرانصدا بشنوید
داستان شغال زیرک را از کلیله و دمنه بشنوید
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان