توی حیاط مریم کوچولو یک عالمه درخت بود و کلی سبزی.
مریم از درخت ها خوشش می آمد ولی او فقط به درخت زردآلو آب می داد و آن قدر مشغول حرف زدن می شد که یادش می رفت به بقیه درخت ها آب بدهد.
او فکر می کرد تا به درخت آب بدهد، درخت همان موقع رشد می کند ...
مریم از درخت ها خوشش می آمد ولی او فقط به درخت زردآلو آب می داد و آن قدر مشغول حرف زدن می شد که یادش می رفت به بقیه درخت ها آب بدهد.
او فکر می کرد تا به درخت آب بدهد، درخت همان موقع رشد می کند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:14
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه