روزی روزگاری کسی زندگی می کرد به نام تونگ تونگ. در همسایگی تونگ تونگ، شش برادر زندگی می کردند که اسم هر شش نفرشان لولو بود.
این شش لولو هر روز یک ارابه می ساختند و می فروختند. تونگ تونگ هم ارابه می ساخت اما آن ها را نمی فروخت. روزی شش تا لولو همه ی ارابه های تونگ تونگ را آتش زدند. تونگ تونگ که خیلی ناراحت شده بود خاکستر ارابه ها را در کیسه ای گذاشت و از آنجا دور شد تا به دروازه ی شهری رسید. تونگ تونگ داشت استراحت می کرد که پادشاه چاق آن شهر آمد و درست روی خاکسترها نشست. تونگ تونگ فریاد کشید: آهای! چکار می کنی؟ تمام چیزهای با ارزش من در این کسیه است.
پادشاه برای این که صدای تونگ تونگ را خفه کند یه کیسه طلا به او داد. او طلاها را برداشت و به خانه برگشت. لولوها با دیدن طلاها تعجب کردند و پرسیدند: این همه طلا را از کجا آورده ای؟ ...
این شش لولو هر روز یک ارابه می ساختند و می فروختند. تونگ تونگ هم ارابه می ساخت اما آن ها را نمی فروخت. روزی شش تا لولو همه ی ارابه های تونگ تونگ را آتش زدند. تونگ تونگ که خیلی ناراحت شده بود خاکستر ارابه ها را در کیسه ای گذاشت و از آنجا دور شد تا به دروازه ی شهری رسید. تونگ تونگ داشت استراحت می کرد که پادشاه چاق آن شهر آمد و درست روی خاکسترها نشست. تونگ تونگ فریاد کشید: آهای! چکار می کنی؟ تمام چیزهای با ارزش من در این کسیه است.
پادشاه برای این که صدای تونگ تونگ را خفه کند یه کیسه طلا به او داد. او طلاها را برداشت و به خانه برگشت. لولوها با دیدن طلاها تعجب کردند و پرسیدند: این همه طلا را از کجا آورده ای؟ ...
از ایرانصدا بشنوید
افسانه ایی کهن و زیبا با اجرای زیبای ژاله علو و محمد عمرانی
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است