کپل، دوتا چشم سیاه داشت.
یک روز خانوم موشی و کپل رفتند تا از انبار گردو بیاورند اما جز یک گردو چیزی در انبار نبود.
مادر رفت تا دنبال غذا بگردد ولی کپل از رفتن مادرش ناراحت بود ...
یک روز خانوم موشی و کپل رفتند تا از انبار گردو بیاورند اما جز یک گردو چیزی در انبار نبود.
مادر رفت تا دنبال غذا بگردد ولی کپل از رفتن مادرش ناراحت بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:22
کاربر مهمان
کاربر مهمان