یه شعر از دفترخاطرات بابا جان که برای دفاع از کشور به جنگ رفته بود.
بابا برایم گذاشت
یک یادگاری از جنگ
میخوانم هر شب آن را
دلم که میشود تنگ
از خاطرات جبهه
در دفترش نوشته
از لحظههای پرواز
بر بال یک فرشته
ادامه دارد... .
بابا برایم گذاشت
یک یادگاری از جنگ
میخوانم هر شب آن را
دلم که میشود تنگ
از خاطرات جبهه
در دفترش نوشته
از لحظههای پرواز
بر بال یک فرشته
ادامه دارد... .
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه