شعری برای یه رزمندهی فداکار؛ کسی که با وجود خستگی به فکر همسنگرانش بود.
یک شب صدایی آمد
از پشت سنگر انگار
رفتم که من ببینم
آن کیست پشت دیوار
با احتیاط و آرام
وقتی سرک کشیدم
شرمنده گشتم از خود
از صحنهای که دیدم
ادامه دارد ...
یک شب صدایی آمد
از پشت سنگر انگار
رفتم که من ببینم
آن کیست پشت دیوار
با احتیاط و آرام
وقتی سرک کشیدم
شرمنده گشتم از خود
از صحنهای که دیدم
ادامه دارد ...
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه