یه شعر قشنگ دربارهی پاییز خوندم. خوب گوش کن و با من بخون.
پیراهن زردی به تن کرد
هو کرد و توی کوچه پیچید
با دستهایش برگهارا
هرجا که دید از شاخه ها چید
لالایی زیبای خود را
در گوش برگ و بوته سر داد
او قاصدکها را به هرسو
با مهربانی بال و پرداد
کمکم تمام خانهها را
از شادی و لبخند پر کرد
با خود برای کودکان باز
کیف و کتاب تازه آورد
آنگاه درهای دبستان
با دستهایش باز شد باز
درس و کلاس و مشق و بازی
با مهر او آغاز شد باز
پیراهن زردی به تن کرد
هو کرد و توی کوچه پیچید
با دستهایش برگهارا
هرجا که دید از شاخه ها چید
لالایی زیبای خود را
در گوش برگ و بوته سر داد
او قاصدکها را به هرسو
با مهربانی بال و پرداد
کمکم تمام خانهها را
از شادی و لبخند پر کرد
با خود برای کودکان باز
کیف و کتاب تازه آورد
آنگاه درهای دبستان
با دستهایش باز شد باز
درس و کلاس و مشق و بازی
با مهر او آغاز شد باز
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه