بچههای عزیز، این شعر قشنگ رو گوش کنین که دربارهی پدربزرگهای مهربونه.
پدربزرگو دوست دارم
اون منو خیلی دوست داره
پدربزرگ مهربون
تو باغچهها گل میکاره
سوار فرغونش میشم
زود منو همراش میبره
چه خوشحالم که اون منو
باز پیش گلهاش میبره
تو راه یه خاله قورقوری
جست میزنه کنار ما
قور قور و قورقور میخونه
کار نداره به کار ما
باغ پدربزرگ پر از
گلهای رنگی رنگیه
این طرف و اون طرفش
تمشک و توتفرنگیه
زمین رو سوراخ میکنه
بیلچهای که مال منه
با خوشحالی میرم جلو
موقع دونه کاشتنه
دلم میخواد حرف بزنم
پدربزرگ گوش بکنه
بخندیم و خستگی رو
زودی فراموش بکنه
وقتی به خونه میرسیم
با همدیگه شام میخوریم
غذاهای خوشمزه رو
هام هام و هام هام میخوریم
پدربزرگ یواشکی
میگه: بشین رو پای من
باید بخوابی کوچولو
با لالایی لالای من
پدربزرگو دوست دارم
اون منو خیلی دوست داره
پدربزرگ مهربون
تو باغچهها گل میکاره
سوار فرغونش میشم
زود منو همراش میبره
چه خوشحالم که اون منو
باز پیش گلهاش میبره
تو راه یه خاله قورقوری
جست میزنه کنار ما
قور قور و قورقور میخونه
کار نداره به کار ما
باغ پدربزرگ پر از
گلهای رنگی رنگیه
این طرف و اون طرفش
تمشک و توتفرنگیه
زمین رو سوراخ میکنه
بیلچهای که مال منه
با خوشحالی میرم جلو
موقع دونه کاشتنه
دلم میخواد حرف بزنم
پدربزرگ گوش بکنه
بخندیم و خستگی رو
زودی فراموش بکنه
وقتی به خونه میرسیم
با همدیگه شام میخوریم
غذاهای خوشمزه رو
هام هام و هام هام میخوریم
پدربزرگ یواشکی
میگه: بشین رو پای من
باید بخوابی کوچولو
با لالایی لالای من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه