«میمی» میخواست بره تولد، ولی اون خیلی بازیگوشه.
اون نه لباسهاش رو آماده کرده، نه دوش گرفته، نه هدیه خریده ... به نظر شما میمی به تولد میرسه؟
همه برای رفتن به تولد عجله دارن. دیر شده. خیلی دیر. ولی میمی هنوز به هیچ کارش نرسیده. هیچی.
حالا هم گریه میکنه. اونم چه گریهای.
میمی با پدر و مادرش بالاخره به تولد میرسن، ولی آیا کیکی باقی مونده؟ خب باید داستان تولد رفتن میمی رو بشنوید... .
یه روز می می کوچولو
می خواست بره تولد
بازی می کرد با مومو
از جاش بلند نمیشد
میمی پاشو دیر میشه
لباساتو بپوش زود
باشه مامان میدونم
خودم اینو یادم بود
می می کوچولو بازی کرد
باز دوباره یادش رفت
میمی ببین ساعتو
چیزی نمونده تا هفت
مگه بهت نگفتن
هفت باید اونجا باشین
می می یهو نگاه کرد
ساعتو دید که هفته
هیچ کارشو نکرده
حمومش هم نرفته
مامان بدو کمک کن
زودتر لباس بپوشم
جوراب آبی ام کو؟
چروکه باز روپوشم
مامی مامانی تند تند
لباسا رو کرد تنش
ولی یهو کنده شد
دکمه ی پراهنش
چقد شلن دکمه ها
آدم لجش می گیره
مامان بدوز دکمهمو
زود باش که خیلی دیره
ای وای حموم نرفتم
باید یه دوش بگیرم
من دست و رو نشسته
به مهمونی نمی رم
مامی نشست دکمه دوخت
می می پرید تو حموم
ای وای چرا سرده آب
مونده کفا روی موم
می می اومد از حموم
حولش هنوز سرش بود
هنوز کفای صابون
این ور و اونورش بود
کم کم می می حاضر شد
یه شونه زد به موهاش
بی بیب بی بیب این چیه؟
بوق ماشین باباش
زود باش بابات تو
ماشین منتظره دم در
خرسکتم برش دار
کیفتم بردار ببر
راستی بابا کادو چی
خرسکتم یادم نبود بگیرم
من که بدون کادو
روم نمیشه نمی رم
رفتن می می و بابی
اسباب بازی فروشی
ماشین و توپ خوبه یا
میمون و خرس و موشی؟
بابا بخر همینو
زود باش دیگه دیرم شد
تا برسیم خونشون
تموم شده تولد
ساعت یک ربع به ده
می می رسید به اونجا
کیکا رو خورده بودن
رفته بودن مهمونا
گریه نکن نق نزن
صد دفه گفتم به تو
می خوای بری مهمونی
زودتر پاشو حاضر شو
آره مامان فهمیدم
دیگه یادم می مونه
حالا منو بغل کن
بوسم بکن یه دونه
اون نه لباسهاش رو آماده کرده، نه دوش گرفته، نه هدیه خریده ... به نظر شما میمی به تولد میرسه؟
همه برای رفتن به تولد عجله دارن. دیر شده. خیلی دیر. ولی میمی هنوز به هیچ کارش نرسیده. هیچی.
حالا هم گریه میکنه. اونم چه گریهای.
میمی با پدر و مادرش بالاخره به تولد میرسن، ولی آیا کیکی باقی مونده؟ خب باید داستان تولد رفتن میمی رو بشنوید... .
یه روز می می کوچولو
می خواست بره تولد
بازی می کرد با مومو
از جاش بلند نمیشد
میمی پاشو دیر میشه
لباساتو بپوش زود
باشه مامان میدونم
خودم اینو یادم بود
می می کوچولو بازی کرد
باز دوباره یادش رفت
میمی ببین ساعتو
چیزی نمونده تا هفت
مگه بهت نگفتن
هفت باید اونجا باشین
می می یهو نگاه کرد
ساعتو دید که هفته
هیچ کارشو نکرده
حمومش هم نرفته
مامان بدو کمک کن
زودتر لباس بپوشم
جوراب آبی ام کو؟
چروکه باز روپوشم
مامی مامانی تند تند
لباسا رو کرد تنش
ولی یهو کنده شد
دکمه ی پراهنش
چقد شلن دکمه ها
آدم لجش می گیره
مامان بدوز دکمهمو
زود باش که خیلی دیره
ای وای حموم نرفتم
باید یه دوش بگیرم
من دست و رو نشسته
به مهمونی نمی رم
مامی نشست دکمه دوخت
می می پرید تو حموم
ای وای چرا سرده آب
مونده کفا روی موم
می می اومد از حموم
حولش هنوز سرش بود
هنوز کفای صابون
این ور و اونورش بود
کم کم می می حاضر شد
یه شونه زد به موهاش
بی بیب بی بیب این چیه؟
بوق ماشین باباش
زود باش بابات تو
ماشین منتظره دم در
خرسکتم برش دار
کیفتم بردار ببر
راستی بابا کادو چی
خرسکتم یادم نبود بگیرم
من که بدون کادو
روم نمیشه نمی رم
رفتن می می و بابی
اسباب بازی فروشی
ماشین و توپ خوبه یا
میمون و خرس و موشی؟
بابا بخر همینو
زود باش دیگه دیرم شد
تا برسیم خونشون
تموم شده تولد
ساعت یک ربع به ده
می می رسید به اونجا
کیکا رو خورده بودن
رفته بودن مهمونا
گریه نکن نق نزن
صد دفه گفتم به تو
می خوای بری مهمونی
زودتر پاشو حاضر شو
آره مامان فهمیدم
دیگه یادم می مونه
حالا منو بغل کن
بوسم بکن یه دونه
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:37
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه