* شب چهارم *
«عبیدالله بن زیاد» چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، «حُر» را که از بزرگان و رؤسای قوم خود در کوفه بود به فرماندهی سپاهی، نزدیک به هزار سوار منصوب کرد و او را به رویارویی امام حسین(ع) فرستاد....
از «حر بن یزید ریاحی» نقل شده هنگامی که از قصر «ابن زیاد» در کوفه خارج شدم تا به سمت حسین بن علی(ع) حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می گفت: «ای حر! تو را به بهشت بشارت باد». او می گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای». حر اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ او چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید، لشکر عمر سعد را ترک کرد و با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حر) هستی. حر پس از توبه، رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و به نصیحت آنها پرداخت. در این هنگام تیراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر که چنین دید به عقب برگشت و پیش روی امام(ع) ایستاد. زمان توبه حر تا شهادت او چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حر از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که راه را بر امام بسته است، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد....
«عبیدالله بن زیاد» چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، «حُر» را که از بزرگان و رؤسای قوم خود در کوفه بود به فرماندهی سپاهی، نزدیک به هزار سوار منصوب کرد و او را به رویارویی امام حسین(ع) فرستاد....
از «حر بن یزید ریاحی» نقل شده هنگامی که از قصر «ابن زیاد» در کوفه خارج شدم تا به سمت حسین بن علی(ع) حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می گفت: «ای حر! تو را به بهشت بشارت باد». او می گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای». حر اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ او چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید، لشکر عمر سعد را ترک کرد و با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حر) هستی. حر پس از توبه، رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و به نصیحت آنها پرداخت. در این هنگام تیراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر که چنین دید به عقب برگشت و پیش روی امام(ع) ایستاد. زمان توبه حر تا شهادت او چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حر از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که راه را بر امام بسته است، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد....
از ایرانصدا بشنوید
کتاب گویای «قهرمانان کربلا» برای گروه سنی «ج» مناسب است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان