داستان دو تا اسب

  • 1 قطعه
  • 14:14 مدت زمان
  • 274 دریافت شده
دو تا اسب بودند یکی برای یک مرد ثروتمند بود یکی هم برای یک مرد فقیر...
بک روز اسب مرد ثروتمند به اسب مرد روستایی گفت: ببین! من همیشه یونجه می خورم ولی تو کاه. من خیلی پاهای تمیزی دارم، پوستم سفید و مخملی است اما تو چی؟
حالا من قسنگ ترم یا تو؟
اسب مرد روستایی گفت: شاید تو بهتر باشی ولی من می توانم با تو مسابقه بدهم ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    🙃🙃🙃🙃🙃🙃😉😉😉😉
  • کاربر مهمان
    سلام🤗🤗 خیلی آموزنده بودش، پریماه هستم
  • کاربر مهمان
    پریماه محمّدپور
  • کاربر مهمان
    Hi
دسترسی سریع