دو تا اسب بودند یکی برای یک مرد ثروتمند بود یکی هم برای یک مرد فقیر...
بک روز اسب مرد ثروتمند به اسب مرد روستایی گفت: ببین! من همیشه یونجه می خورم ولی تو کاه. من خیلی پاهای تمیزی دارم، پوستم سفید و مخملی است اما تو چی؟
حالا من قسنگ ترم یا تو؟
اسب مرد روستایی گفت: شاید تو بهتر باشی ولی من می توانم با تو مسابقه بدهم ...
بک روز اسب مرد ثروتمند به اسب مرد روستایی گفت: ببین! من همیشه یونجه می خورم ولی تو کاه. من خیلی پاهای تمیزی دارم، پوستم سفید و مخملی است اما تو چی؟
حالا من قسنگ ترم یا تو؟
اسب مرد روستایی گفت: شاید تو بهتر باشی ولی من می توانم با تو مسابقه بدهم ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:14
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان