دونهدونه برف میبارید و دوستهای سعید، کلاهش رو از سرش برداشتن... .
اونها کلاه رو دستبهدست چرخوندن و بازی کردن. کلاه سعید بالا رفت و روی یک شاخهی بلند گیر افتاد.
دوستهای سعید رفتن، ولی سعید بهجای بازی یک کار دیگه کرد... .
اونها کلاه رو دستبهدست چرخوندن و بازی کردن. کلاه سعید بالا رفت و روی یک شاخهی بلند گیر افتاد.
دوستهای سعید رفتن، ولی سعید بهجای بازی یک کار دیگه کرد... .
صداها
-
عنوانزمان
-
9:43
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان