شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ پنجرهای به آفتاب
ملیکا و مامان جون درحال پختن شیرینی برای جشن نیمهی شعبان هستند. ملیکا میپرسه که چطوری امام زمان حاضرند، ولی ما نمیبینیم؟ دوران غیبت یعنی چی؟ مامان جون هم براش از ماجرای غیبت امام و یاران خاص امام زمان به نام «نواب اربعه» میگه...
⭕️ جشن تولد امام ما هم دعوتیم
ساناز و ریحانه دو تا دوست مهربون هستند و که دوست دارند کیک درست کنند. بچه ها قراره با کمک مادرشان کیک را برای شب نیمه شعبان درست کنند و توی مسجد پخش کنند.
⭕️ آش رشته، اون طرف رودخونه هم می یاد
زنی به آش رشته علاقه زیادی داشت و هر روز همین غذا را می پخت. شوهرش برخلاف او از آش رشته خوشش نمی آمد و زن هم حاضر نبود جز آن، غذایی تهیه کند. مرد یک روز برای فرار از خوردن آش رشته از محل و ده خود به دهی که دوستش آنجا بود و رودخانه ای حد فاصل این دو تا ده بود رفت. چون وقت صرف غذا رسید، سفره پهن شد و آن مرد دید باز اینجا آش رشته در کار است. با تعجب گفت: «این آش چطور از این رودخانه پهناور عبور کرده و اینجا آمده؟» زن صاحبخانه دانست که آن مرد به آش رشته میل ندارد به مهمان گفت....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ پنجرهای به آفتاب
ملیکا و مامان جون درحال پختن شیرینی برای جشن نیمهی شعبان هستند. ملیکا میپرسه که چطوری امام زمان حاضرند، ولی ما نمیبینیم؟ دوران غیبت یعنی چی؟ مامان جون هم براش از ماجرای غیبت امام و یاران خاص امام زمان به نام «نواب اربعه» میگه...
⭕️ جشن تولد امام ما هم دعوتیم
ساناز و ریحانه دو تا دوست مهربون هستند و که دوست دارند کیک درست کنند. بچه ها قراره با کمک مادرشان کیک را برای شب نیمه شعبان درست کنند و توی مسجد پخش کنند.
⭕️ آش رشته، اون طرف رودخونه هم می یاد
زنی به آش رشته علاقه زیادی داشت و هر روز همین غذا را می پخت. شوهرش برخلاف او از آش رشته خوشش نمی آمد و زن هم حاضر نبود جز آن، غذایی تهیه کند. مرد یک روز برای فرار از خوردن آش رشته از محل و ده خود به دهی که دوستش آنجا بود و رودخانه ای حد فاصل این دو تا ده بود رفت. چون وقت صرف غذا رسید، سفره پهن شد و آن مرد دید باز اینجا آش رشته در کار است. با تعجب گفت: «این آش چطور از این رودخانه پهناور عبور کرده و اینجا آمده؟» زن صاحبخانه دانست که آن مرد به آش رشته میل ندارد به مهمان گفت....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون
صداها
-
عنوانزمان
-
38:05
کاربر مهمان