خورشید خانوم مهربون

  • 1 قطعه
  • 11:41 مدت زمان
  • 241 دریافت شده
روی یک تیکه ابر خورشید خانوم نشسته بود و هر روز صبح موهای طلای اش رو شونه می کرد.
یک روز صبح که داشت موهاشو شونه می کرد صدای گریه ای شنید و دنبال صدای گریه رفت.

داستان"خورشید خانوم مهربون" در شبکه رادیویی ایران تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    بی معنی
دسترسی سریع