این قصهی خاله نوشی دربارهی شبهای قدر در ماه رمضانه و به زبان ساده و در قالب قصه، ارزش این شب رو به بچهها توضیح میده.
ایلیا کوچولو خیلی دلش میخواست زودتر بزرگ بشه و مثل بابا کتوشلوار بپوشه و مثل بابابزرگ تسبیح داشته باشه.
یکی از شبهای ماه رمضان، مامانبزرگ و بابابزرگ خیلی دیروقت اومدن خونهی ایلیا اینا، تا با مامان و بابای ایلیا برن مسجد. آخه اون شب خیلی خاص بود... .
ایلیا کوچولو خیلی دلش میخواست زودتر بزرگ بشه و مثل بابا کتوشلوار بپوشه و مثل بابابزرگ تسبیح داشته باشه.
یکی از شبهای ماه رمضان، مامانبزرگ و بابابزرگ خیلی دیروقت اومدن خونهی ایلیا اینا، تا با مامان و بابای ایلیا برن مسجد. آخه اون شب خیلی خاص بود... .
صداها
-
عنوانزمان
-
14:20
کاربر مهمان
کاربر مهمان