شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️روز احسان و نیکوکاری
عید نزدیک بود و تارا کوچولو منتظر بود. تارا با پدر و مادرش به بازار برای خرید عید رفته بودند که به غرفه ی احسان و نیکوکاری رسیدند. تارا از پدرش درباره نیکوکاری سوال کرد ...
⭕️سارا کوچولو می خواد کمک کنه
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه سارا کوچولویی بود که همراه پدر و مادرش زندگی می کرد. سارا کوچولو توی خونه حوصله اش سرمی رفت و شروع می کرد به نقاشی کردن. تا یه روزی از روزا که سارا مشغول نقاشی کشیدن بود، یه صدایی شنید...
⭕️ این نیز بگذرد
پادشاهی بود که به مشاور اعظمش دستور ساخت انگشتری را داده بود که روی نگینش جمله ای زیبا حک شده باشد، تا هرگاه پادشاه شادمان است با دیدن آن جمله غمگین، و هر گاه غمگین است با دیدن آن شاد شود. انگشترسازها، انگشترهای زیبایی ساخته و هر کدام رویش جمله ای زیبا نوشته بودند اما، هیچ کدام مورد توجه پادشاه قرار نمی گرفت؛ تا اینکه روزی پیرمردی نزد پادشاه آمد و گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️روز احسان و نیکوکاری
عید نزدیک بود و تارا کوچولو منتظر بود. تارا با پدر و مادرش به بازار برای خرید عید رفته بودند که به غرفه ی احسان و نیکوکاری رسیدند. تارا از پدرش درباره نیکوکاری سوال کرد ...
⭕️سارا کوچولو می خواد کمک کنه
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه سارا کوچولویی بود که همراه پدر و مادرش زندگی می کرد. سارا کوچولو توی خونه حوصله اش سرمی رفت و شروع می کرد به نقاشی کردن. تا یه روزی از روزا که سارا مشغول نقاشی کشیدن بود، یه صدایی شنید...
⭕️ این نیز بگذرد
پادشاهی بود که به مشاور اعظمش دستور ساخت انگشتری را داده بود که روی نگینش جمله ای زیبا حک شده باشد، تا هرگاه پادشاه شادمان است با دیدن آن جمله غمگین، و هر گاه غمگین است با دیدن آن شاد شود. انگشترسازها، انگشترهای زیبایی ساخته و هر کدام رویش جمله ای زیبا نوشته بودند اما، هیچ کدام مورد توجه پادشاه قرار نمی گرفت؛ تا اینکه روزی پیرمردی نزد پادشاه آمد و گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
38:02
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه