نرگس کوچولو خیلی مهربان بود و به حرف بزرگ ترها گوش می کرد.
یک روز پدر وقتی از سر کار برگشت خیلی ناراحت بود.
مادربزرگ مریض شده بود. پدر مرخصی گرفته بود تا به دیدار مادربزرگ بروند.
آنها سوار ماشین شدند تا به شهر مادربزرگ بروند ...
یک روز پدر وقتی از سر کار برگشت خیلی ناراحت بود.
مادربزرگ مریض شده بود. پدر مرخصی گرفته بود تا به دیدار مادربزرگ بروند.
آنها سوار ماشین شدند تا به شهر مادربزرگ بروند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:39
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه