یک قصه یک مثل

با یه گُل بهار نمی شه

جواب اَبلَهان خاموشی است

زخم زبان بدتر از زخم شمشیره

با دُم شیر بازی نكن

زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد

آب كه یك جا بمونه، می گَنده

جایی كه نمك خوردی، نمكدان مَشكن

هر كی در پِی كلاغ رود، در خرابه منزل كند

تُهی پای رفتن، بِه از كفش تَنگ

با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی، سیاه شوی

فلفل نبین چه ریزه ، بشكن ببین چه تیزه

كار نیكو كردن از پُر كردنه

تخم مرغ دزد، شتردزد می شه

تو نیكی می كن و در دجله انداز

شكرِ نعمت، نعمتت افزون كند

تو نخندی، من بخندم؟

تو بِدَم (دمیدن) بمیرو بِدَم

از تو حركت، از خدا بركت

تو از تو (درون، داخل) من از بیرون

تا به نفع تو بود، زر بود، حالا كه به نفع منه، كاهه زرده؟

1
...
11
12
13
...
17
»

دسترسی سریع