خارکنی در در دهی زندگی می کرد.
خارکن به سختی زندگی می کرد. روزها خار می کند. آنها را می فروخت و برای خانواده اش خوراک می خرید.
خارکن یک روز ماری را دید. ترسید و لرزید اما نزدیک شد و دید سنگ سنگینی روی تن مار افتاده است. خارکن می خواست به مار بیچاره کمک کند ...
خارکن به سختی زندگی می کرد. روزها خار می کند. آنها را می فروخت و برای خانواده اش خوراک می خرید.
خارکن یک روز ماری را دید. ترسید و لرزید اما نزدیک شد و دید سنگ سنگینی روی تن مار افتاده است. خارکن می خواست به مار بیچاره کمک کند ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای کودکان دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان