دو مرد درویش که اهل خراسان بودن از بصورت تصادفی با هم هم سفر و و هم مسیر میشن.
این دو مرد تهیدست حکایت ما یکی لاغر و مردنی و دیگری فربه و چاق بود.
اولی کم غذا و کم خور، دومی شکمو و پر خور. اولی هر جا چیزی گیرش می اومد آب از دهانش سرازیر می شد، دست دراز می کرد و با اشتها می خورد. ولی دومی حتی پیش می اومد که دو شبانه روز چیزی نمی خورد و شکایتی هم نداشت...
این حکایت زیبا از گلستان سعدی را بشنوید.
این دو مرد تهیدست حکایت ما یکی لاغر و مردنی و دیگری فربه و چاق بود.
اولی کم غذا و کم خور، دومی شکمو و پر خور. اولی هر جا چیزی گیرش می اومد آب از دهانش سرازیر می شد، دست دراز می کرد و با اشتها می خورد. ولی دومی حتی پیش می اومد که دو شبانه روز چیزی نمی خورد و شکایتی هم نداشت...
این حکایت زیبا از گلستان سعدی را بشنوید.
از ایرانصدا بشنوید
بچه ها! بدن ما آگاه است. هر کاری می کنیم بدن به آن عادت می کند. پس بهتر است عادت های خوب را وارد آگاهی بدن مان کنیم تا زندگی مان زیباتر شود
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان