در روزگاران قدیم، مردی زندگی می کرد که بسیار بسیار خسیس بود و خانواده اش در سختی زندگی می کردند.
او هر روز کار می کرد و سکه روی سکه می گذاشت و شب ها هم از ترس دزد نمی توانست بخوابد.
یک شب پسرش متوجه شد که پدرش بیدار شد و از خانه بیرون رفت.
پسر، تعجب کرد و دنبال پدرش به راه افتاد. پدر رفت و رفت تا به خرابه ای رسید. پسر متوجه شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است. آرام پشت دیوار پنهان شد. مرد خسیس گوشه ای ایستاد و شروع به کندن زمین کرد و کوزه ای را از خاک بیرون آورد. پسر با دیدن کوزه خیلی ناراحت شد. با خودش گفت که حالا درس خوبی به پدر خسیسم خواهم داد ...
او هر روز کار می کرد و سکه روی سکه می گذاشت و شب ها هم از ترس دزد نمی توانست بخوابد.
یک شب پسرش متوجه شد که پدرش بیدار شد و از خانه بیرون رفت.
پسر، تعجب کرد و دنبال پدرش به راه افتاد. پدر رفت و رفت تا به خرابه ای رسید. پسر متوجه شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است. آرام پشت دیوار پنهان شد. مرد خسیس گوشه ای ایستاد و شروع به کندن زمین کرد و کوزه ای را از خاک بیرون آورد. پسر با دیدن کوزه خیلی ناراحت شد. با خودش گفت که حالا درس خوبی به پدر خسیسم خواهم داد ...
از ایرانصدا بشنوید
ماجرای مرد خسیس و نکوهش خساست از ویژگی های این داستان کهن ایرانی است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان