گربه پیرزن

گربه پیرزن

  • 2 قطعه
  • 15:16 مدت زمان
  • 1149 دریافت شده
راوی: شمسی فضل اللهی
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
پیرزن فقیری گربه ایی داشت که نان خشک و ته مانده غذا می خورد و حسابی لاغر و نحیف بود.

گربه ایی بود که توی خانه پیرزنی زندگی می کرد و هیچ وقت بیرون نمی رفت چون بچه های محله یک بار او را کتک زده بودند و گربه از خانه بیرون نمی رفت. گربه یک بار روی پشت بام رفت و گربه بزرگی را روی دیوار همسایه دید، و راز بزرگی و چاقی گربه را پرسید.گربه لاغر به گربه چاق گفت من فقط نان خالی و آش می خورم. گربه چاق گفت من در آشپزخانه پادشاه هر روز کباب و بره و غذا های خوشمزه می خورم. و قرار شد دفعه بعد گربه چاق ، گربه لاغر را با خود به قصر پادشاه ببرد.

نمایش"گربه پبرزن" در واحد نمایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

از ایرانصدا بشنوید

داستانی زیبا و کهن با روایت استاد شمسی فضل اللهی

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام ممنون از لطف شما 💕 💕
  • کاربر مهمان
    خیلی خوب
  • کاربر مهمان
    عالی بود 😘
  • کاربر مهمان
    ممنون از لطف شما 💕 💕 💕
  • کاربر مهمان
    عالی بود 😘
  • کاربر مهمان
    خیلی خیلی ممنون
  • کاربر مهمان
    خیلی خیلی بامزه و خوب ♥️
  • کاربر مهمان
    ممنون از لطف شما سپاسگزارم 😍
  • کاربر مهمان
    سپاس گزار م
  • کاربر مهمان
    خیلی خیلی ممنون
  • کاربر مهمان
    ممنونم 💗 💗
  • کاربر مهمان
    خیلی ممنون
  • کاربر مهمان
    ممنون
  • کاربر مهمان
    عالی بود 😘
  • کاربر مهمان
    عالی 💗 💖 💗 💖 💗
  • کاربر مهمان
    خوب
  • کاربر مهمان
    خوب بود ممنون
  • کاربر مهمان
    خوبه
  • کاربر مهمان
    عالی بود
  • کاربر مهمان
    ممنونم 💗 💗 💗

تصاویر

دسترسی سریع