بهار هنوز نیامده بود، چون تنها کسی که میتوانست گل بابونه را ببیند از شهر رفته بود.
بابونه از شکاف سنگها بیرون زده بود و در بادهای تند و سخت مقاومت میکرد، تا یک نفر او را ببیند... بعد از آن، همهجا پر از بابونه میشد و بهار میرسید ...
یک نفر باید بابونه را میدید و خوشحال می شد... .
***
این داستان زیبا را بشنوید و برای هم تعریف کنید بچهها!
بابونه از شکاف سنگها بیرون زده بود و در بادهای تند و سخت مقاومت میکرد، تا یک نفر او را ببیند... بعد از آن، همهجا پر از بابونه میشد و بهار میرسید ...
یک نفر باید بابونه را میدید و خوشحال می شد... .
***
این داستان زیبا را بشنوید و برای هم تعریف کنید بچهها!
از ایرانصدا بشنوید
یک نفر باید گل بابونه را میدید و خوشحال میشد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است