بابا غرغرو بچه های زیادی داشت. او هر روز سخت کار می کرد تا بتواند برای خانواده اش غذا تهیه کند. اما همیشه خسته می شد و با بقیه بد رفتاری می کرد. تا اینکه روزی نزد مرد مهربان، که در غار زندگی می کرد رفت تا از او بپرسد چرا بخت با او یار نیست.
داستان بابا غُرغُرو، قصه ای است زیبا که خانم مریم نشیبا همراه با نوه اش (گلاب)، برای کودکان تعریف می کنند. شخصیت اصلی داستان، با داشتن بچه های زیاد هر روز سخت کار می کرد تا بتواند برای آن ها غذا تهیه کند. روزی مرد مهربانی یک سبد جادویی به او داد که هر چه غذا می خواست از آن بیرون می آمد. مرد مهربان از او خواست که به اندازه ی نیازش از سبد درخواست کند و بیش از آن چیزی طلب نکند اما بابا غرغرو، سفارش او را نادیده گرفت؛ تا اینکه...
داستان بابا غُرغُرو، قصه ای است زیبا که خانم مریم نشیبا همراه با نوه اش (گلاب)، برای کودکان تعریف می کنند. شخصیت اصلی داستان، با داشتن بچه های زیاد هر روز سخت کار می کرد تا بتواند برای آن ها غذا تهیه کند. روزی مرد مهربانی یک سبد جادویی به او داد که هر چه غذا می خواست از آن بیرون می آمد. مرد مهربان از او خواست که به اندازه ی نیازش از سبد درخواست کند و بیش از آن چیزی طلب نکند اما بابا غرغرو، سفارش او را نادیده گرفت؛ تا اینکه...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان که به صورت نمایشی اجرا شده است، به کودکان این امکان را می دهد تا با شنیدن آن دریابند که اگر از روی جهل و نادانی رازدار اسرار دیگران نباشند چه نتایج و عواقبی برایشان ایجاد خواهد شد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان