یه بازی و شعر، با پنج تا انگشت دست.
لی لی لی لی حوضک
سوسکه آمد آب بخوره
افتاد تو حوضک
اوّلی گفت: داد و هوار
دومی گفت: نردبان و طناب بیار
سومی گفت: من درازم طناب و نردبانم
چهارمی گفت: من میشینم، براش دعا میخوانم
انگشت شست خندید و گفت:
سوسکی خانم پر داره
بچه و شوهر داره
پر میزنه از تویِ آب درمیآد
نه داد کنید، نه بیداد
پَرپَرپَر سوسکه پرید
رفت و به خانهاش رسید
لی لی لی لی حوضک
سوسکه آمد آب بخوره
افتاد تو حوضک
اوّلی گفت: داد و هوار
دومی گفت: نردبان و طناب بیار
سومی گفت: من درازم طناب و نردبانم
چهارمی گفت: من میشینم، براش دعا میخوانم
انگشت شست خندید و گفت:
سوسکی خانم پر داره
بچه و شوهر داره
پر میزنه از تویِ آب درمیآد
نه داد کنید، نه بیداد
پَرپَرپَر سوسکه پرید
رفت و به خانهاش رسید
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه