همکاری موش و زاغ و آهو و سنگ پشت

همکاری موش و زاغ و آهو و سنگ پشت

  • 2 قطعه
  • 21:58 مدت زمان
  • 1653 دریافت شده
نویسنده: نصرالله منشی
راوی: معصومه روحبخش
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
روزی زاغ سیاه در حال پرواز به صحرای زیبایی رسید و بر شاخه ی درختی نشست. اما شکارچی را دید و ترسید اما بعد با خود گفت تا حیوانات دیگر هستند کسی کاری به زاغ ندارد.

صیاد به زاغ نگاه هم نکرد. دامش را پهن کرد و خود در کناری خوابید.
دسته ای کبوتر شادی کنان از راه رسیدند. رئیس کبوترها که حلقه ی سفیدی بر گردنش بود به آنها گفت : صبر کنید ممکن است که خطری ما را تهدید کند.
اما کبوتران گوش نکردند و به دام افتادند. کبوترها ترسیدند و هر کدام برای نجات خود تلاش می کردند اما طوقی از راه رسید و گفت: این طوری نمی شود. باید همه با هم فکری کنیم ...

از ایرانصدا بشنوید

این داستان برای بچه های سالهای ابتدایی دبستان مناسب است

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

    تا کنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

دسترسی سریع