روزی دزدی پیش شاه رفت و گفت که هنگام دزدی از پشت بام خانه ی مردی افتاده است.
پادشاه دستور داد تا صاحب خانه را بیاورند تا محاکمه شود. اما صاحب خانه گفت که بنّا خانه اش را محکم نساخته است و او مقصر است.
پادشاه دستور داد تا بنا را بیاورند. بنا هم گفت که او مقصر نیست و حصیر باف حصیر سقف را محکم نبافته است.
بنا هم آزاد شد و مرد حصیر باف را پیش پادشاه آوردند. حصیرباف هم گفت که موقع بافتن حصیر کبوترهای مرد همسایه حواسش را پرت کرده اند و او بی گناه است ...
پادشاه دستور داد تا صاحب خانه را بیاورند تا محاکمه شود. اما صاحب خانه گفت که بنّا خانه اش را محکم نساخته است و او مقصر است.
پادشاه دستور داد تا بنا را بیاورند. بنا هم گفت که او مقصر نیست و حصیر باف حصیر سقف را محکم نبافته است.
بنا هم آزاد شد و مرد حصیر باف را پیش پادشاه آوردند. حصیرباف هم گفت که موقع بافتن حصیر کبوترهای مرد همسایه حواسش را پرت کرده اند و او بی گناه است ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است