دو هفته به کریسمس مانده بود. همه ی درخت ها تزیین شده بودند. بچه ها سخت در حال تمرین نمایش مدرسه بودند.
رز و آنیتا خیلی تمرین کرده بودند ولی از اجرای روی صحنه ی نمایش می ترسیدند. ویلی هم خیلی می ترسید.
اما ویلی مهم ترین بخش نمایش را به عهده داشت. اما او از جمعیت می ترسید.
خانم مدیر گفته بود هر کسی از هر دینی می توانست نقش فرشته را بازی کند. بنابراین آنی با آن که مذهب دیگری داشت اما نقش فرشته را بازی می کرد.
کتی هم قرار بود نقش الاغ را بازی کند ...
رز و آنیتا خیلی تمرین کرده بودند ولی از اجرای روی صحنه ی نمایش می ترسیدند. ویلی هم خیلی می ترسید.
اما ویلی مهم ترین بخش نمایش را به عهده داشت. اما او از جمعیت می ترسید.
خانم مدیر گفته بود هر کسی از هر دینی می توانست نقش فرشته را بازی کند. بنابراین آنی با آن که مذهب دیگری داشت اما نقش فرشته را بازی می کرد.
کتی هم قرار بود نقش الاغ را بازی کند ...
از ایرانصدا بشنوید
این قصه برای دبستانی ها مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان