روزی چوپان های روستا گله ای از بزها را برای فروش به شهر می بردند. در بین راه دو بز نر و ماده مشغول صحبت با هم شدند. بز نر پرسید: آیا می دانی ما را کجا می برند؟ بز ماده برایش توضیح داد که آنها را برای فروش به قصاب، به شهر می برند...
داستان « بز باهوش »، قصه ای است زیبا که خانم مریم نشیبا همراه با نوه اش (گلاب)، برای کودکان تعریف می کنند. در زمان های قدیم عده ای چوپان می خواستند بزهایشان را برای فروش به قصاب، به شهر ببرند. در بین راه دو بز با هم دوست شده و مشغول صحبت با هم می شوند. در بین صحبتشان متوجه می شوند که اگر به شهر برسند به قصاب فروخته می شوند و بعد هم کشته خواهند شد. پس تصمیم می گیرند که شبانه به جنگلی بزرگ فرار کنند. آنها در فرصتی مناسب این کار را انجام داده و به آنجا پناه بردند. روزها گذشت و آنها با خوبی و خوشی در جنگل زندگی کردند تا اینکه روزی ببری به نزدیکی خانه شان رسید...
داستان « بز باهوش »، قصه ای است زیبا که خانم مریم نشیبا همراه با نوه اش (گلاب)، برای کودکان تعریف می کنند. در زمان های قدیم عده ای چوپان می خواستند بزهایشان را برای فروش به قصاب، به شهر ببرند. در بین راه دو بز با هم دوست شده و مشغول صحبت با هم می شوند. در بین صحبتشان متوجه می شوند که اگر به شهر برسند به قصاب فروخته می شوند و بعد هم کشته خواهند شد. پس تصمیم می گیرند که شبانه به جنگلی بزرگ فرار کنند. آنها در فرصتی مناسب این کار را انجام داده و به آنجا پناه بردند. روزها گذشت و آنها با خوبی و خوشی در جنگل زندگی کردند تا اینکه روزی ببری به نزدیکی خانه شان رسید...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که اگر همه ی انسان ها از هوششان به موقع و به اندازه استفاده کنند حتما نتیجه ی مطلوبی به دست خواهند آورد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است