کبوتر بی صبر

کبوتر بی صبر

  • 2 قطعه
  • 10:44 مدت زمان
  • 809 دریافت شده
نویسنده: نصراله منشی
کارگردان:
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کودک
در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند.

یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند.
اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود. کبوترها همانجا ماندند و هر روز پس از غذا خوردن مقداری غذا به انبار لانه شان می آوردند و ذخیره می کردند. انبارشان پر از دانه های تر و تازه شده بود.
تابستان که از راه رسید کبوتر نر به جاهای دورتر رفت و کبوتر ماده در خانه تنها ماند. وقتی کبوتر نر به لانه برگشت دید که دانه های انبار خیلی کم شده است. پس عصبانی شد و جفتش را از لانه بیرون کرد ...

از ایرانصدا بشنوید

بار ی دیگر داستانی شیرین از کتاب کلیله و دمنه با روایت شیرین استاد شمسی فضل اللهی

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    😥😟😢😭😭😭😭😭🥺😭
  • کاربر مهمان
    عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
  • کاربر مهمان
    عااااااااااااااااااااااااالی بود
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    عالی بود
  • کاربر مهمان
    خوب
  • کاربر مهمان
    خوبه
  • کاربر مهمان
    خوب بود
  • کاربر مهمان
    خوب بود ممنون
  • کاربر مهمان
    خوب است
  • کاربر مهمان
    ممنونم
  • کاربر مهمان
    ممنون
  • کاربر مهمان
    ممنون
  • کاربر مهمان
    سپاس
  • کاربر مهمان
    سپاس گزار
  • کاربر مهمان
    سپاس گزارم
  • کاربر مهمان
    آموزنده نبود آخه کبوتر ماده که کار بدی نکرده بود چرا گرفتار شد🤨
  • کاربر مهمان
    سلام داستان خیلی قشنگی بود خیلی آموزنده بود

تصاویر

دسترسی سریع