اسکندر در ادامه ی کشورگشایی اش به هندوستان رفت.
وقتی قیصر روم، اسکندر، به هندوستان رسید، پیرمردی با نامه ای در دست که مُهری در پایین نامه نبود، به اسکندر نزدیک شد.
او از اسکندر خواست تا نامه را بخواند. هندی پیر گفت: ما هندیان ، سال ها است که آوازه ی لشگرکشی های تو را شنیده ایم. ولی گمان نمی کردیم که بر این سرزمین بتازی زیرا ما در ایجا، چیزی که به کار تو بیاید نداریم ...
وقتی قیصر روم، اسکندر، به هندوستان رسید، پیرمردی با نامه ای در دست که مُهری در پایین نامه نبود، به اسکندر نزدیک شد.
او از اسکندر خواست تا نامه را بخواند. هندی پیر گفت: ما هندیان ، سال ها است که آوازه ی لشگرکشی های تو را شنیده ایم. ولی گمان نمی کردیم که بر این سرزمین بتازی زیرا ما در ایجا، چیزی که به کار تو بیاید نداریم ...
از ایرانصدا بشنوید
وقتی اسکندر برای لشگرگشایی به هندوستان رسید، با خواندن نامه ای از پیرمردی هندی، از کاری که در سر داشت منصرف شد و مردمان هند را به حال خود رها کرد
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان