شتر مشغول چرا و خیالبافی بود که پایش به یک جنگل باز شد.
شتر، شیری را دید و ترسید. او داشت از ترس می لرزید که تصمیم گرفت تا بر خودش مسلط شود. همین شد که با اعتماد به نفس جلو رفت تا شیر را از نزدیک ببیند و با او گپ بزند: ای شیر بزرگ! سلطان جنگل! چقدر از دیدن تان خوشحالم. اول شما را نشناختم ...
همین بود که شیر از شتر خوش اش آمد و او را با دعوت کرد تا در خدمت او باشد ...
این داستان زیبا را بشنوید و لذت ببرید.
شتر، شیری را دید و ترسید. او داشت از ترس می لرزید که تصمیم گرفت تا بر خودش مسلط شود. همین شد که با اعتماد به نفس جلو رفت تا شیر را از نزدیک ببیند و با او گپ بزند: ای شیر بزرگ! سلطان جنگل! چقدر از دیدن تان خوشحالم. اول شما را نشناختم ...
همین بود که شیر از شتر خوش اش آمد و او را با دعوت کرد تا در خدمت او باشد ...
این داستان زیبا را بشنوید و لذت ببرید.
از ایرانصدا بشنوید
خوش خیالی خوبه اما ساده دلی باعث میشه گول دیگران رو بخوریم. برای همین باید حواسمونو جمع کنیم و آگاه تر باشیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان