تخت چوبی قشنگی بود که هیچکس رویش نمی خوابید.
روزی از روزها که پنجره باز بود. گنجشکی تخت را دید و گفت: کاش تو تخت من بودی و من روی تو می خوابیدم و استراحت می کردم.
گنجشک گفت: من توی لانه ام همه چی دارم اما تخت ندارم. تو تخت من می شوی؟
تخت چوبی قبول کرد و خوشحال شد.
گنجشک هم خوشحال شد و به تخت چوبی گفت که بیا لبه ی پنجره و بپر پایین ...
روزی از روزها که پنجره باز بود. گنجشکی تخت را دید و گفت: کاش تو تخت من بودی و من روی تو می خوابیدم و استراحت می کردم.
گنجشک گفت: من توی لانه ام همه چی دارم اما تخت ندارم. تو تخت من می شوی؟
تخت چوبی قبول کرد و خوشحال شد.
گنجشک هم خوشحال شد و به تخت چوبی گفت که بیا لبه ی پنجره و بپر پایین ...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان برای خردسالان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تا کنون نظری ثبت نشده است