شب رؤیایی برنامهایه که همزمان از برنامهی کاربردی و پایگاه اینترنتی ایرانصدا و شبکهی تلویزیونی پویا پخش میشه. شما میتونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10 شب در شبکهی پویا ببینید... با شب رؤیایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوستداشتنی سلام. براتون یهعالمه قصه و لالایی داریم.
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصهها سفر میکنیم.
همراه شماییم با برنامهی شنیدنی «شب رؤیایی».
******
⭕زرافه ای که دوست داشت پروانه باشد
ر یک جنگل بزرگ حیوانات مختلفی زندگی میکردند... در بین حیوانات زرافه ای بود که دوست داشت پروانه باشه ...
⭕️ سه رنگ اصلی
میمون کوچولو همراه خودش سه تا قوطی رنگ به جنگل آورده بود؛ رنگهای آبی و زرد و قرمز. حیوونها اولین بار بود که رنگها رو به این شکل میدیدن و همه تعجب کرده بودن. اونها نمیدونستن که این رنگها به چه دردی میخوره. تا اینکه میمون کوچولو با استفاده از رنگها کارهای مهمی انجام داد... .
⭕ریگ به کفش داشتن
روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام «سنجر» زندگی میکرد. اون همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر میکرد. روزی حاکم به اون گفت: «قراره کاروانی از هدایای بسیار گرونقیمت به نشونهی پایان جنگ به کشورمون وارد بشه. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سالها با این کشور در جنگ بودیم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشهی شومی در سر داشته باشن.» سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد.. .
******
ادامهی این داستانها رو میتونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیایین با هم بریم سراغ برنامهی خودتون، شب رؤیایی.
برنامهی «شب رؤیایی»، به تهیهکنندگی آتی جانافشان، در شبکهی رادیویی ایرانصدا تولید شده است.
کوچولوهای نازنین و دوستداشتنی سلام. براتون یهعالمه قصه و لالایی داریم.
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصهها سفر میکنیم.
همراه شماییم با برنامهی شنیدنی «شب رؤیایی».
******
⭕زرافه ای که دوست داشت پروانه باشد
ر یک جنگل بزرگ حیوانات مختلفی زندگی میکردند... در بین حیوانات زرافه ای بود که دوست داشت پروانه باشه ...
⭕️ سه رنگ اصلی
میمون کوچولو همراه خودش سه تا قوطی رنگ به جنگل آورده بود؛ رنگهای آبی و زرد و قرمز. حیوونها اولین بار بود که رنگها رو به این شکل میدیدن و همه تعجب کرده بودن. اونها نمیدونستن که این رنگها به چه دردی میخوره. تا اینکه میمون کوچولو با استفاده از رنگها کارهای مهمی انجام داد... .
⭕ریگ به کفش داشتن
روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام «سنجر» زندگی میکرد. اون همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر میکرد. روزی حاکم به اون گفت: «قراره کاروانی از هدایای بسیار گرونقیمت به نشونهی پایان جنگ به کشورمون وارد بشه. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سالها با این کشور در جنگ بودیم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشهی شومی در سر داشته باشن.» سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد.. .
******
ادامهی این داستانها رو میتونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیایین با هم بریم سراغ برنامهی خودتون، شب رؤیایی.
برنامهی «شب رؤیایی»، به تهیهکنندگی آتی جانافشان، در شبکهی رادیویی ایرانصدا تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
39:02
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

