روزی و روزگاری در کشور یمن فرمانده ای بود بسیار بخشنده و دست و دل باز.
آوازه ی بخشش او ورد زبان مردم کوچه و بازار شده بود. به همه می بخشید درست مثل ابر بهار.
که دستش چو باران فشاندی درم توان گفت او را سحاب کرم
اما بخشندگی حاکم یمن کجا و بزرگمردی حاتم طایی کجا. هر وقت کسی اسمی از بزرگی و جوانمردی حاتم می برد، حاکم حالش بد می شد و نمی دانست از عصبانیت چه باید بکند. چرا که حاتم طایی نه حاکم بود و نه صاحب گنج و ثروت. در حالی که همه باز هم از بخشش و جوانمردی او سخن می گفتند ...
آوازه ی بخشش او ورد زبان مردم کوچه و بازار شده بود. به همه می بخشید درست مثل ابر بهار.
که دستش چو باران فشاندی درم توان گفت او را سحاب کرم
اما بخشندگی حاکم یمن کجا و بزرگمردی حاتم طایی کجا. هر وقت کسی اسمی از بزرگی و جوانمردی حاتم می برد، حاکم حالش بد می شد و نمی دانست از عصبانیت چه باید بکند. چرا که حاتم طایی نه حاکم بود و نه صاحب گنج و ثروت. در حالی که همه باز هم از بخشش و جوانمردی او سخن می گفتند ...
از ایرانصدا بشنوید
بخشندگی حاتم طایی به خاطر مال و ثروت اش نبود، جوانمردی و بخشندگی او در ذات و وجود او بود. در این کتاب گویا داستان زیبای جوانمردی و بخشندگی حاتم را بشنوید و لذت ببرید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان