داوود و محمد با هم دوست بودن.
داوود کتاب نقاشی که پدرش برایش خریده بود را آورد تا با دوستش نقاشی کنند. مادر داوود برای انها شیرینی آورد.
ولی محمد شیرینی ها را نخورد ...
داوود کتاب نقاشی که پدرش برایش خریده بود را آورد تا با دوستش نقاشی کنند. مادر داوود برای انها شیرینی آورد.
ولی محمد شیرینی ها را نخورد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:59
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان