مینا کوچولو یک ساعت هدیه گرفته بود.
مینا خیلی خوشحال بود.
همیشه با ساعت حرف می زد و آن را کوک می کرد.
یک روز مینا می خواست با مادرش به مهمانی برود. او ساعتش را هم با خودش برد ...
مینا خیلی خوشحال بود.
همیشه با ساعت حرف می زد و آن را کوک می کرد.
یک روز مینا می خواست با مادرش به مهمانی برود. او ساعتش را هم با خودش برد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:25
کاربر مهمان