یک قصه یک مثل

این مال من، این مال قنبر، اینم مال ننه قنبر

باجِ سبیل می خواد

باج به شُغال نمی دیم

این طفل یك شبه، ره صد ساله می رود

با بزرگان وصلت كرده

باباتم همین زبون دارازی ها رو كرد كه مجبور شدم بخورمش!

انگشت نمكه، خَروار هم نمك

اول برو گوساله رو آب بده

ایراد بنی اسرائیلی می گیره

خدایا! تو كریمی، اونم كریمه، من مادر مرده هم كریمم

ایز به گربه گم می كنه (رد پاشو گم كردن)

اوستا! عَلَم

انشاالله منم

اوزُم، عنب، انگور

اگه می دونستی درویش چقدر بی نانی و بی پازری كشیده، نمی پرسیدی

الخیرُ فی ما وَقَع: هر چه پیش آید، خوش آید

اگه قاری كنی قوری كنی، پول دادم می خورمت

اگه سوادت خیلی خوبه، خط پیشونی خودت رو بخون

اگه گوشتش نَزاره، آب گوشتش بسیاره

اگه مردی برو دهن آق دربند رو ببند

1
...
14
15
16
17
»

دسترسی سریع